10 فروردین 1402

تأثیرگذارترین پزشکان تاریخ جهان

در ۳۰ مارس سال ۱۸۴۲ برای نخستین بار دکتر کرافورد لانگ  در جراحی از داروی بیهوشی استفاده کرد و عمل جراحی را بدون تحمیل درد به بیمار و با موفقیت به پایان رساند.۹۱ سال پس از کشف چشمگیر او، یعنی دقیقاً در ۳۰ مارس سال ۱۹۳۳ برای نخستین بار روز بزرگداشت پزشکان جشن گرفته شد. این روز بر اساس ایده ائودورا براون آلموند، همسر دکتر چارلز بی آلموند در ویندر جورجیا شکل گرفت که معتقد بود همه پزشکان به‌پاس تلاش‌هایشان در حوزه بهداشت و درمان شایسته تقدیر هستند. او تلاش کرد تا ایده خود را به واقعیت تبدیل کند. در این تاریخ بر مزار پزشکان فوت‌شده ازجمله دکتر  لانگ، گل میخک قرمز گذاشته شد.

روز پزشک سال‌ها قبل از تبدیل‌شدن به یک تعطیلات قانونی، به‌طور غیررسمی جشن گرفته می‌شد اما در 30 مارس 1958، مجلس نمایندگان ایالات‌متحده مصوبه بزرگداشت روز پزشک را تصویب کرد و در 30 اکتبر 1990، جورج دبلیو بوش پس از تصویب مجلس و سنا، مصوبه را امضا کرد و این روز در تقویم کشور آمریکا‌ و بسیاری از کشورهای اروپایی به‌صورت رسمی به نام روز تقدیر از خدمات پزشکان نام‌گذاری شد. سایر کشورها ازجمله ایران این روز را به‌صورت ملی و هم‌زمان با تولد حکیم ابوعلی سینا جشن می‌گیرند.

تاریخ جهان پر است از اسامی شخصیت‌هایی که در حوزه پزشکی دست به نوآوری زده‌اند یا تصمیم گرفته‌اند برخلاف تفکرات غالب زمان خود حرکت کنند و تمام نظریه‌های پزشکی قبل از خود را موردبازنگری یا مطالعه جدی قرار دهند. به لطف دانش و خدمات آن‌هاست که ما امروز از بهترین سیستم بهداشتی برخوردار هستیم.

حال ما قصد داریم به مناسبت روز جهانی پزشک به‌صورت مختصر به معرفی ۱۵ نفر از مشهورترین پزشکان در تاریخ پزشکی جهان بپردازیم و سهم آن‌ها درزمینه‌ی پیشرفت بهداشت و درمان را بیان ‌کنیم.

۱. بقراط

بقراط به‌عنوان پدر پزشکی مدرن شناخته می‌شود که در سال ۴۷۰ قبل از میلاد در یونان متولد شد. بقراط، اصول پزشکی را بانام خود یعنی « اصول پزشکی بقراط » پایه‌گذاری کرد و انقلابی را در این دانش به وجود آورد به‌گونه‌ای که اصول او از اندیشه‌های عرفانی و فلسفی متمایز شدند.

بقراط برای بهبود بیمار و از طریق مشاهده و استنتاج، روش‌های خاصی را به کار گرفت. یکی از این روش‌ها تمیز کردن زخم با آب تمیز یا شراب بود. علاوه بر این در رساله خود از ارتباط اندام‌ها، روش‌هایی برای تشخیص آسیب‌ها و استراحت به‌عنوان بخشی از فرایند درمان، سخن گفت.

بقراط نخستین پزشکی بود که بیماری‌ها را به‌صورت حاد، مزمن و مسری تقسیم‌بندی و عنوان می‌کرد، وضعیتی که پایه و اساس زبان پزشکی امروز است. دانش او در رابطه با جراحی قفسه سینه نیز تا به امروز در پزشکی مدرن مطرح و رایج است.

مکتب وی باعث مطرح‌شدن « سوگند بقراط » شد، سوگندی که مبنای اخلاقی را برای پزشکان در زمان طبابتشان عنوان می‌کند.

۲. پرگامون جالینوس

پرگامون جالینوس، پزشک و فیلسوف یونانی در سال‌های ۱۳۰ و ۲۱۰ قبل از میلاد است که پایه‌های پزشکی و آناتومی انسان را بنا نهاد.

او برای دستیابی به اکتشافات پزشکی از یک نوع روش علمی (آزمایش با مدل‌های حیوانی) استفاده کرد. جالینوس دریافت که شریان‌ها نقش انتقال خون و تغذیه بدن را بر عهده‌دارند و ادرار در کلیه‌ها تولید می‌شود. به لطف او، پیشرفت سریعی در شناسایی و توصیف ساختارهای فیزیولوژیکی مختلف، مانند اعصاب جمجمه‌ای (اعصابی که از مغز سرچشمه می‌گیرند و در ادراک حسی، کنترل عضلات صورت و عملکرد غدد مختلف مانند غدد اشکی و بزاقی نقش دارند) و دستگاه ادراری تناسلی صورت گرفت.

۳. ابن سینا-ابو علی سینا

ابن‌سینا بزرگ‌ترین متفکر مشهور جهان اسلام است که در سال‌های ۹۸۰ تا ۱۰۳۷ در سرزمین پارس می‌زیست. دانش پزشکی ابوعلی سینا به‌خصوص بین قرن‌های ۱۱ و ۱۷ به‌صورت شگرفی مطرح و مؤثر واقع شد. ابوعلی سینا ۴۵۰ اثر نوشته است که حدود ۴۰ اثر او ماهیت پزشکی دارند و کمک زیادی به پیشرفت این رشته در سراسر جهان کرده است. معروف‌ترین اثر او کتاب «قانون در طب» است.

کتاب قانون دایره المعارفی است ۵ جلدی که به‌عنوان رساله پزشکیِ پایه‌ای، تقریباً تا قرن ۱۸ مورداستفاده قرار گرفت. او در این کتاب سعی کرده است تمام دانش پزشکی موجود در آن زمان را به شکلی فوق‌العاده مختصر گرد هم آورد.

قانون طب در پنج کتاب به شرح زیر تنظیم‌شده است:

  • کتاب اول با عنوان (الامور الکلیه فی علم الطیب) به اصول اولیه پزشکی، تشریح، علل و علائم، بهداشت، سلامت و بیماری، اجتناب‌ناپذیری مرگ، نوزولوژی درمانی (طبقه‌بندی بیماری) و مروری کلی بر رژیم‌ها و درمان‌های غذایی پرداخته است.
  • کتاب دوم با عنوان (الادویه المفرده) یک (ماتریا مدیکا) است که تقریباً 800 دارو با منشأ گیاهی و معدنی را فهرست کرده است.
  • کتاب سوم با عنوان (الامراض الجزیه) در مورد امراض مخصوص اعضا است.
  • کتاب چهارم با عنوان (الامراض علاتی لا تخته بی عود بی عینهی) (بیماری‌هایی است که بیش از یک عضو را درگیر می‌کند) و در مورد شرایط پزشکی (مانند تب، سموم و سایر آسیب‌‌های سیستمیک و هومورال) که بر کل بدن تأثیر می‌گذارد، بحث کرده است.
  • کتاب پنجم با عنوان (الادویه المراکبه و الاقراباذین) است که حدود 650 ترکیب دارویی مانند (تریاک‌ها، میتریدات ها، الکتیوها و کاتارتیک ها) و همچنین کاربردها و اثرات آن‌ها را فهرست کرده است. کتاب‌های دو و پنجم هرکدام خلاصه‌ای مهم از حدود 760 داروی ساده و مرکب را ارائه می‌کنند که بحث هومورال جالینوس را توضیح می‌دهد.

پیشنهاد ابن‌سینا از شراب به‌عنوان پانسمان زخم معمولاً در اروپای قرون‌وسطی به کار می‌رفت.

او همچنین وضعیتی را به نام « سیاه‌زخم » توصیف کرد. طعم شیرین ادرار را با ابتلای فرد به دیابت مرتبط دانست و بیماری کرم گینه را معرفی کرد.

 ابن‌سینا ناهنجاری‌های ستون فقرات را با استفاده از تکنیک‌های معرفی‌شده توسط پزشک یونانی بقراط درمان کرد. یکی از این تکنیک‌ها، استفاده از فشار و کشش برای اصلاح ناهنجاری‌های استخوان و مفاصل مانند انحنای ستون فقرات بود.

۳. آندره آ وسالیو

آندرس وسالیو به‌عنوان پدر آناتومی جهان شناخته می‌شود. وی در سال ۱۵۱۴ در بروکسل متولد شد. عنوان مهم‌ترین کتابی که آندرس وسالیو به خاطر آن لقب پدر آناتومی مدرن را از آن خود کرد « بر روی بافت بدن انسان» نام دارد.

آناتومیست فنلاندری جوانی، به ادعای جالینوس شک کرد و وسالیو کار خود را به‌عنوان مدافع جالینیسم در دانشگاه پاریس آغاز کرد. وسالیو در بازه‌ای از زندگی‌اش به دانشگاه پادو آ نقل‌مکان کرد و شروع به تشریح اجساد برای خود کرد تا بتواند جزئیات دقیق آناتومی را به دانشجویانش نشان دهد. آشنایی بیشتر او با بدن انسان باعث شد تا وسالیو متوجه اشتباهات جالینوس در مورد آناتومی شود.

وسالیو علاوه بر تمرکز بیشتر بر آثار جالینوس، مطالعه خود را گسترش داد و به تشریح حیوانات پرداخت. درنهایت او به‌اشتباه جالینوس پی برد. او عنوان کرد که جالینوس هرگز انسانی را تشریح نکرده است. به این دلیل که این اقدام در سنت‌های رومی غیرمجاز بوده و جالینوس به‌ناچار به تشریح حیوانات و معاینه بیماران خود در حین جراحی بسنده کرده است. جالینوس به‌جای انسان، اغلب درباره گاوها یا ماکاک های بربری نوشته است.

۴. رنه لاینک

رنه لاینک پزشک مشهور فرانسوی است که در اواخر قرن 18 و اوایل قرن 19 در فرانسه می‌زیست. کمک لاینک به پزشکی مدرن، عمدتاً به دلیل اختراع گوشی پزشکی و پایه و اساس عمل بالینی سمع است.

او علاوه بر توصیف و طبقه‌بندی بیماری‌های ریوی مختلف، مانند ذات‌الریه یا آمفیزم، نخستین فردی بود که سیروز (بیماری شایع کبدی در افراد الکلی) را به‌تفصیل معرفی کرد.

یک روز پاییزی در سال ۱۸۱۶ لاینک به معاینه زن جوانی با علائم بیماری قلبی پرداخت. لاینک باید به صدای سینه‌زن گوش می‌داد (پزشکان در قدیم برای شنیدن صدای قلب، از ضربه زدن یا شنیدن مستقیم استفاده می‌کردند). زن جوان تا حدودی اضافه‌وزن داشت، لاینک این را نادرست و ناکافی می‌دانست که سرش را روی سینه او بگذارد و مستقیماً به او گوش دهد.

او ورق کاغذی را به صورت یک لوله پیچید و یکسر آن را روی سینه بیمار گذاشت. لوله صدا را بیش‌تر می‌کرد و او متوجه شد که می‌تواند به‌راحتی صداهای ریه‌ را با قرار دادن گوشش در انتهای باز کاغذ بشنود. تکه کاغذ رول شده به‌زودی با یک لوله چوبی توخالی جایگزین شد و گوشی پزشکی (استتوسکوپ) نام گرفت. استتوسکوپ به زبان یونانی به معنای (به سینه نگاه می‌کنم) است.

لاینک اولین پزشکی بود که به‌صورت شفاف و به‌درستی بین برونشکتازی، آمفیزم، پنوموتوراکس، آبسه ریه، جنب هموراژیک و انفارکتوس ریوی تمایز قائل شد. همچنین لاینک با توصیف صداهای قلبی مرتبط و سوفل‌های مختلف دری را به روی درک مدرن ما از بیماری‌های قلبی باز کرد.

لاینک با اختراع خودصداهای ایجادشده توسط قلب و ریه‌ها را بررسی کرد و دریافت که تشخیص او با مشاهدات انجام‌شده در کالبدشکافی مشابهت دارد. انتشار کتاب برجسته او در این رابطه او را قادر ساخت تا انقلابی در پزشکی بالینی ایجاد کند.

لاینک درک پریتونیت و سیروز را توسعه داد. گره‌های زردرنگ مشخصه بیماری سیروز هستند.

۵. ادوارد جنر

ادوارد جنر پزشکی است که در سال 1749 در انگلیس به دنیا آمد. جنر به‌عنوان یک جانورشناس به عضویت انجمن سلطنتی انگلیس درآمد و بعدها به‌عنوان پدر علم ایمونولوژی لقب گرفت.

جنر نخستین فردی بود که به‌منظور ایمن‌سازی بیماران در برابر بیماری آبله اقدام به ساخت واکسن آبله کرد. با ادامه تلاش‌های او در این زمینه می‌توان جنر را به‌عنوان نخستین فردی دانست که از واکسیناسیون برای کند کردن پیشرفت اپیدمی بیماری معرفی کرد.

در ماه می سال 1796 خانمی به نام سارا نلمز که شغل او مرتبط با تهیه شیر و لبنیات از گاوها بود، به جنر مراجعه کرد. نلمز در مورد بثورات روی دستش با جنر مشورت کرد و تشخیص ابتلای او به آبله گاوی بود. نلمز تأیید کرد که اخیراً یکی از گاوهای او، گاو گلاستر به نام بلوسم، به آبله گاوی مبتلا شده است و این موضوع ذهن جنر را به خود مشغول کرد که این اتفاق فرصتی است تا او به آزمایش بپردازد. درواقع جنر می‌خواست خواص محافظتی آبله گاوی را با دادن آن به فردی که هنوز به آبله مبتلا نشده است، آزمایش کند.

او جیمز فیپس، پسر هشت‌ساله باغبانش را انتخاب کرد و در 14 می، چندین خراش روی یکی از بازوهای جیمز ایجاد کرد و مقداری مواد از بثورات دست نلمز را به آن‌ها مالید. چند روز بعد جیمز به‌طور خفیف به آبله گاوی مبتلا شد اما یک هفته بعد خوب شد.

جنر متوجه شد که آبله گاوی بیماری قابل‌سرایتی است. آزمایش جنر باعث مصونیت جیمز در برابر ویروس آبله و موفقیت او در کشف واکسن ویروس آبله شد.

۶.  ایگناز سملوایس

سملوایس در سال ۱۸۱۸ میلادی در مجارستان متولد شد. پزشکی که با لقب ناجی زایمان شناخته می‌شود. در آغاز قرن نوزدهم میزان مرگ‌ومیر افرادی که در کلینیک سملوایس زایمان می‌کردند بسیار کمتر از حد معمول اکثر بیمارستان‌های آن زمان بود.

واقعیت بسیار ساده بود. یک روز در سال ۱۸۴۷ سملوایس در کلینیک حضور نداشت و یکی از همکاران خوب او به خاطر یک معاینه معمولی، متحمل یک زخم عفونی‌شده و جان خود را ازدست‌داده بود. سملوایس پس از بازگشت به کلینیک علائم او را بررسی کرد و علائم او را شبیه علائم مادران در حال مرگ دانست.

ازآنجاکه بیمارِ ماماهایی که هیچ ارتباطی با اجساد نداشتند، بازهم در معرض خطر مرگ قرار می‌گرفتند او تصور کرد که برای انتقال بیماری از اجساد به بیماران راهی وجود دارد. لذا برای از بین بردن «ذرات جسد» می‌توان دست‌ها را با آب تمیز و کمی کلردار شست. با تلاش او برای جا انداختن شستن دست‌ها در میان دانشجویانش، میزان مرگ‌ومیر بیماران به‌صورت چشمگیری کاهش یافت. به‌طوری‌که میزان مرگ‌ومیر از حدود 18 درصد در آوریل 1847 به کمتر از 2 درصد در جولای رسید.

با این وجود در غالب جامعه در برابر ایده سملوایس مقاومت می‌کردند زیرا تصور غالب آن زمان این بود که زخم روی دست نشانه سخت‌کوشی است و وجود تهویه در هر اتاق برای کاهش اثرات بیماری‌زایی هوای ناپاک یا میاسما کفایت می‌کند. در آن زمان اثرات بیماری‌زایی باکتری‌ها ناشناخته بود و سملوایس به تمیز کردن دست‌ها پس از کالبدشکافی و قبل انجام عمل زایمان تأکید داشت. روشی بسیار خلاقانه که از مرگ بسیاری جلوگیری می‌کرد.

۷. سِر جوزف لیستر

سِر جوزف لیستر در سال 1827 در انگلیس به دنیا آمد. او جراحی است که به‌عنوان پدر جراحی مدرن لقب گرفت.

لیستر از دانشی که لویی پاستور در مورد میکروب‌ها ارائه کرده بود برای بهبود عملکرد بالینی خود استفاده کرد و نظریه میکروب‌ها را با پزشکی و جراحی مرتبط کرد.

پزشکان از قرن شانزدهم به بعد می‌دانستند که میکروارگانیسم‌ها با بیماری‌ها مرتبط هستند اما ارتباط بین میکروب‌ها و عفونت زخم را کشف نمی‌کردند.

شرایط محیطی اتاق عمل درگذشته به این صورت بود که روکش‌ تخت‌ها و لباس جراحان شسته نمی‌شدند و ابزارهای جراحی نیز به‌ندرت تمیز می‌شدند.

در زمان لیستر دانش جراحی محدود بود و تشکیل چرک بخشی از فرآیند طبیعی بهبود زخم در نظر گرفته می‌شد. لیستر به ارتباط عفونت زخم و عامل قرارگیری در معرض هوا پی برد و تلاش کرد تا برای جراحی به ماده ضدعفونی‌کننده‌ای دست یابد. تکنیک آسپتیکِ لیستر شامل ضدعفونی اتاق عمل، لباس، ابزار و دست جراحان بود تا از بروز عفونت و قانقاریا در بیماران تحت عمل جراحی جلوگیری کند.

در آن زمان وقتی فردی دچار شکستگی مرکبی می‌شد اغلب از قطع عضو برای درمان استفاده می‌شد. لیستر بر روی زخم‌های شکستگی مرکب مطالعه و کارکرد و موفق شد تا درزمینه‌ی باکتریولوژی، درمان زخم و جراحی جان بسیاری را (در برابر خطرات ناشی از وجود پاتوژن هایی که باعث عفونت‌های بعد از عمل می‌شدند) نجات دهد.

او برای ضدعفونی شکستگی‌های ترکیبی از اسید کربولیک (که اکنون به‌عنوان فنل شناخته می‌شود) استفاده کرد. لیستر این ماده را با فروبردن یک پد در محلول اسید کربولیک و سپس قرار دادن آن بر روی زخم پسر 11 ساله‌ای آزمایش کرد. چهار روز بعد، وقتی پد را تعویض کرد، هیچ عفونتی را مشاهده نکرد.

بعدها او از اسید کربولیک (به‌صورت لوسیون) برای زخم‌های جراحی و اسید کربولیک (به‌صورت خمیر) برای زخم‌های بخیه شده استفاده کرد. او به جراحان توصیه می‌کرد تا دستکش‌های تمیز بپوشند و دست‌ها و ابزارهای خود را قبل و بعد از عمل با استفاده از محلول اسید کربولیک 5 درصد بشویند و از مواد متخلخل برای دسته ابزار پزشکی استفاده نکنند.

او حتی از لوسیون اسید کربولیک برای اسپری اتاق عمل استفاده کرد چراکه معتقد بود بخار و قطرات آن آن‌قدر قوی هستند که بتوانند تمام میکروب‌ها را از بین می‌برند.

علیرغم مزایای اسید کربولیک، ازآنجاکه این ماده به بافت‌های زنده آسیب می‌زد و احتمال داشت که برخی از بیماران دچار کربولوری (مسمومیت با اسید کربولیک) شوند، ازاین‌روی لیستر به‌تدریج استفاده خود از این ماده را کمتر کرد.

۸. جان اسنو

جان اسنو در سال ۱۸۱۳ در انگلیس متولد شد. پزشکی که به‌عنوان بنیان‌گذار اپیدمیولوژی مدرن جهان شناخته می‌شود. تحقیقات اپیدمیولوژیک او در سال ۱۸۵۴ در مورد منشأ شیوع وبا در لندن باعث شد تا او مشکل آلودگی آب شهر را تشخیص دهد و پایه‌های مطالعات اپیدمیولوژیک برای سلامت عمومی را پی‌ریزی کند.

اسنو متخصص بیهوشی بود و از اتر برای بیهوشی استفاده می‌کرد. جراحان اصلی لندن نیز به‌طور مداوم از خدماتش استفاده می‌کردند. او در سال 1847، برای تجویز داروی (استنشاق) اتر راهنمای عملی را منتشر کرد. اسنو برای کشیدن دندان، لیتوتومی، سنگ‌شکنی، برداشتن تومورهای سینه، درمان هموروئید، ترمیم فیستول مقعد، ترمیم شکاف لب و زایمان از بیهوشی استفاده می‌کرد.

او علاقه خاصی به بیماران مبتلابه بیماری‌های تنفسی داشت و مطالعات حیوانی را برای آزمایش فرضیه‌های خود ابداع کرد.

 اسنو هم‌زمان شروع به مطالعه کلروفرم کرد. کلروفرم ماده‌ای بسیار قوی‌تر از اتر است که در سال 1847 توسط یک متخصص زنان و زایمان ادینبورگ به نام جیمز یانگ سیمپسون معرفی شد. در جریان این مطالعات و آزمایش‌ها، اسنو متوجه شد که برای بیهوشی باید از بخارسازهای مهندسی‌شده علمی استفاده کند. اسنو نتیجه تحقیقات خود را در قالب یک رساله در مورد کلروفرم منتشر کرد.

در آن زمان استفاده از داروهای بیهوشی برای تسکین درد در بیماران مامایی توسط بسیاری از رهبران پزشکی و جامعه عمومی غیراخلاقی تلقی می‌شد. کلیسای انگلستان علیه استفاده از آن موعظه کرد. بااین‌حال، در 7 آوریل 1853، ملکه ویکتوریا از جان اسنو خواست تا برای زایمان هشتمین فرزندش، شاهزاده لئوپولد، بی‌دردی با کلروفرم تجویز کند. این موفقیت پذیرش پزشکی و مذهبی استفاده از داروهای بیهوشی را به دنبال داشت.

هنگامی‌که در پاییز 184۸ دومین پاندمی وبای آسیایی به لندن رسید، جان اسنو بر آن شد تا نظریه‌های غالبی را که در مورد انتقال این بیماری کشنده وجود داشتند را زیر سؤال ببرد. این نظریه‌ها که در اواسط دهه 1800 مطرح‌شده بودند وبا را یک عفونت هوایی می‌دانستند. او با پژوهش‌هایی که انجام داد به این نتیجه رسید که وبا تنها با بلعیدن (ماده‌ی مرضی) مخصوص این بیماری، قابل‌انتقال است.

سپس اولین مطالعه اپیدمیولوژیک جهان در مورد مرگ‌ومیر افتراقی وبا را در 32 ناحیه لندن آغاز کرد.

در اوت سال 1848، اسنو یافته‌های خود مبنی بر انتقال وبا از طریق آب را منتشر کرد. در گزارش او اثر مصرف آب توسط ساکنین دو منطقه بالا و پایین رودخانه لندن بررسی‌شده بود و نتایج آن نشان می‌داد که افرادی که در قسمت پایین‌دست رودخانه ساکن هستند، بیشتر از ساکنین بالادست رودخانه به وبا منتقل‌شده‌اند. ناخوشایندترین جنبه تئوری اسنو این بود که قربانیان وبا با بلعیدن مواد مدفوع دیگران آلوده می‌شدند.

هنگامی‌که وبا در تابستان 1853 دوباره به لندن بازگشت، اسنو مطالعه اپیدمیولوژیک گسترده‌تر دیگری را انجام داد که مرگ‌ومیر ناشی از وبا را با پمپ آب محله سوهوی لندن مرتبط می‌کرد. اسنو با تمام ساکنان خیابان براد لندن مصاحبه و شکایات آنان را دریافت کرد. در شکایت مردم آمده بود که آب پمپ بوی بدی پیداکرده ست. اسنو سپس به اداره کل ثبت‌احوال رفت و تعداد مرگ‌ومیر ناشی از وبا در منطقه سوهو را بررسی کرد و متوجه شد که غالب مرگ‌ومیر در مجاورت پمپ آب خیابان براد رخ‌داده است. او یافته‌های خود را به هیئت حکام ناحیه محلی سنت جیمز برد اما آن‌ها نظریه او را نپذیرفتند. تلاش‌های او ادامه پیدا کرد تا با وقوع چهارمین شیوع وبا در سال 1866 سرانجام نظریه او موردپذیرش قرار گرفت.

۹. زیگموند فروید

زیگموند فروید در سال ۱۸۵۶ در اتریش متولد شد. متخصص عصب‌شناسی که به‌عنوان پدر روانکاوی دنیای روانشناسی و روان‌پزشکی را تغییر داد و ثابت کرد که ناخودآگاه نقش بسیار مهمی در رشد شخصیت و آسیب‌های رفتاری انسان دارد.

فروید ادعا کرد که افکار سرکوب‌شده، آسیب‌ها، خواسته‌ها و خاطرات افراد اغلب از ذهن خودآگاه به ذهن ناخودآگاه منتقل می‌شوند و بر رفتار تأثیر منفی می‌گذارند. او چند نظریه اشتباه در مورد روان و رفتار انسان مطرح کرد سپس شروع به مطالعه و تحقیق در مورد مفهوم روان‌شناختی و روش هیپنوتیزم کرد.

۱۰. سِر ویلیام اوسلر

سِر ویلیام اوسلر در سال ۱۸۴۹ در کانادا متولد شد و به‌عنوان پزشکِ پزشکان و پدر پزشکی مدرن شناخته شد. ویلیام اوسلر بیشتر دوران حرفه‌ای و آکادمیک خود را در آکسفورد انگلستان گذراند، مشارکت‌های او در عملکرد بالینی مدرن بسیار اهمیت دارد. او بر اهمیت تجربه بالینی دانشجویان در برنامه درسی تأکید فراوانی کرد.

۱۱. رابرت کخ

رابرت کخ در سال ۱۸۴۳ در آلمان متولد شد. پزشکی که نقش بزرگی در ایجاد دانش مدرن باکتریولوژی داشت. رابرت کخ روشی را ابداع کرد که برای شناسایی عوامل ایجادکننده بیماری‌های باکتریایی، مانند وبا، سل و سیاه‌زخم استفاده می‌شد. کخ برای تحقیقات خود در مورد سل در سال 1905 جایزه نوبل پزشکی را دریافت کرد.

۱۲. سِر الکساندر فلمینگ

الکساندر فلمینگ در سال 1881 در دارول اسکاتلند متولد شد. او باکتری‌شناس اسکاتلندی بود که بیشتر به دلیل کشف پنی‌سیلین، اولین آنتی‌بیوتیکی که توسط انسان‌ها به‌طور آگاهانه استفاده شد، شناخته‌شده است.

فلمینگ علاوه بر این کشف معروف، آنزیم ضد میکروبی معروف به لیزوزیم (آنزیم ضد باکتریایی که در اشک و بزاق) را نیز کشف کرد.

او پس از فارغ‌التحصیلی در رشته پزشکی، زندگی حرفه‌ای خود را وقف تحقیق در مورد نحوه مبارزه دفاعی بدن انسان با عفونت‌های باکتریایی کرد. هدف اصلی او کشف ترکیبی بود که قادر به کشتن باکتری‌ها، بدون آسیب رساندن به بدن انسان باشد.

او پس از سال‌ها تحقیق، در سال 1928 پنی‌سیلین را کشف کرد. این ماده از گونه‌ی خاصی از قارچ به نام پنی سیلیوم استخراج می‌شود.

هنگامی‌که فلمینگ در جنگ جهانی اول سرباز بود، متوجه شد که عوامل ضدعفونی‌کننده‌ای (که برای درمان زخم سربازان و جلوگیری از عفونت آن‌ها استفاده می‌شود)، در مقایسه با عفونت جان سربازان بیشتری را می‌گیرد. زیرا این مواد با از بین بردن گلبول‌های سفید، مقاومت طبیعی خود بیمار در برابر عفونت را کاهش می‌دادند.

او پس از بازگشت از جنگ در سال ۱۹۱۹ تحقیقات خود را در دانشکده پزشکی بیمارستان سنت مری در لندن را آغاز کرد. در آنجا از داخل بینی مریضی که از سرماخوردگی رنج می‌برد، ترشحاتی گرفت و آن را کشت داد تا هر باکتری که در آن وجود دارد، رشد کند.

او در این ترشحات، باکتری جدید به نام  میکروکوکوس لوتوس را کشف کرد. او دریافت که عامل رایج در مایعات بدن آنزیمی به نام  لیزوزیم است. این آنزیم علاوه بر خاصیت ضدمیکروبی ، در ساختار برخی از دارو ها و به عنوان نگهدارنده غذا و شراب استفاده می شود.  

۱۴. جوناس سالک

جوناس سالک در سال ۱۹۱۴ در نیویورک متولد شد. پزشک و محقق آمریکایی که اولین واکسن بی‌خطر و مؤثر فلج اطفال (بیماری ویروسی نسبتاً رایج در قرن‌های گذشته) را ساخت.

سالک در پیتسبورگ تحقیقاتی را در مورد فلج اطفال آغاز کرد، یک بیماری عفونی ویروسی حاد سیستم عصبی که معمولاً با علائم عمومی مانند تب و سردرد شروع می‌شود و گاهی اوقات با فلج دائمی عضلات یک یا چند اندام، گلو و قفسه سینه همراه است.

در اواسط قرن بیستم، سالانه صدها هزار کودک به این بیماری مبتلا می‌شدند. سالک با همکاری دانشمندان دانشگاه‌های دیگر در برنامه‌ای به طبقه‌بندی گونه‌های مختلف ویروس فلج اطفال پرداخت و مطالعاتی را درزمینه‌ی شناسایی سه سویه جداگانه انجام داد.

در سال 1952 او آزمایش‌های میدانی واکسن ویروس کشته‌شده خود را، ابتدا بر روی کودکانی که از فلج اطفال بهبودیافته بودند و سپس بر روی افرادی که این بیماری را نداشتند، انجام داد. هر دو آزمایش از این نظر موفقیت‌آمیز بودند که سطح آنتی‌بادی کودکان به‌طور قابل‌توجهی افزایش یافت و هیچ کودکی به فلج اطفال از در اثر تزریق واکسن مبتلا نشد.

در سال‌های بعد، بروز فلج اطفال در ایالات‌متحده از 18 مورد در هر 100000 نفر به کمتر از 2 مورد در هر 100000 نفر کاهش یافت. در دهه 1960 نوع دوم واکسن فلج اطفال، معروف به واکسن ویروس فلج اطفال خوراکی (OPV) یا واکسن سابین - که به نام مخترع آن، پزشک و میکروبیولوژیست آمریکایی آلبرت سابین، نام‌گذاری شد. (OPV) حاوی ویروس زنده ضعیف شده (ضعیف شده) است و به‌صورت خوراکی تجویز می‌شود.

۱۵. ژان مارتین شارکو

ژان مارتین شارکو یک عصب‌شناس فرانسوی قرن نوزدهمی بود که امروزه به خاطر کارش درزمینه‌ی هیستری و هیپنوتیزم شناخته می‌شود. او نخستین فردی بود که بیماری ام اس را معرفی کرد.

هیستری عمدتاً یک بیماری زنانه در نظر گرفته می‌شد که ژان مارتین شارکو تلاش می‌کرد تا ثابت کند این بیماری مردان را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهد، زیرا به گفته او یک بیماری روانی و نه عصبی است که معمولاً از آسیب‌های گذشته بیمار ناشی می‌شود.

نویسنده: وجیهه فهیمی تبار

منابع و مآخذ:

 

ارسال نظر