نشریه حامی

15 فروردین 1401

چیستی کارخیرخواهانه از منظر استاد حمیدرضا فهیمی تبار

به نظرم مفاهیم عمل خیر و مشارکت های اجتماعی وجوه مشترک بسیاری با یکدیگر دارند. شاید در نگاهی کلی بشود اینگونه گفت که عمل صالح برآمده از نگرش دینی است و مشارکت اجتماعی یک مفهوم علمی مرتبط با جامعه شناسی. به هر حال آیا می شود میان این دو مفهوم ارتباطی روشن برقرار کرد؟ اصلا در دنیای امروز شعاع دایره معنایی امر خیر تا کجا امکان امتداد دارد؟
این دغدغه ها مبنایی شد برای گپ و گفت با دکتر حمیدرضافهیمی تبار که هم در علوم قرآنی سررشته دارد و هم در امور اجتماعی و فرهنگی ید طولانی.

آقای دکتر از نظر شما آموزههای دینی چگونه میتوانند به کمک فهم و بسط امر مشارکت اجتماعی در دنیای مدرن بیایند؟

هر آنچه که عقل بشر و تجربه دیر و دور انسانی، ما را به آن هدایت میکند، یک امر دینی است. البته بخشی از آموزههای دینی حقایق  ماورای طبیعت را نشان میدهند، مبین  این معارف فقط به عهده  وحی است؛ اما آنچه عقل بشر به آن دست پیدا کرده است و تجربه بشر میگوید، از نظر من ذیل معارف دینی قرار میگیرد. ما به عقل حواله شدهایم و دین محرک تعقل است.

امکان ندارد وقتی جامعهای دچار تلاطم اقتصادی میشود، یک متدین یا یک صاحب فکر و انسان عاقل  نسبت به وظیفه انسانی خود خاموش باشد. دروغ است دینی که فقر را میستاید. دروغ است دینی که عقل را به کنار مینهد. دروغ است دینی که شکاف طبقاتی را میپذیرد. دروغ است دینی که آدمها را به اهتمام ورزیدن در کمک به یکدیگر توصیه نمیکند.

قرآن از انسانها میخواهد در خدمت یکدیگر باشند. این خدمت عبادت خدا تلقی شده است. نوع خدمت تابع شرایط زمان و مکان است. شما نمیتوانید پیامبری را پیدا کنید که دور از جامعه انسانی زندگی کند و در خودش فرورفته و بیتوجه به جامعه باشد. این امر با مقام عصمت ناسازگار است. هدف انبیا پرورش استعدادهای انسانی و تقویت دیگرخواهی و تحقق عدالت اجتماعی است. توصیه قرآن تلاش برای کاستن از رنج انسانی است. قرآن از پیروان خود میخواهد که لذت خود را در رنج دیگران نبینند؛ امکان ندارد کسی قرآن را بفهمد مگر در بین همنوعان خود باشد  و با آنها  زندگی کند.

واژه های قرآن معنا پیدا نمیکند مگر در بطن زندگی و در میان مردم. واژه توکل، واژه انفاق، واژه محبت، همه و همه در دل اجتماع معنا پیدا میکنند. اگر کسی هزاران کتاب تفسیر بنگارد؛ اما در خود فرو رفته باشد و سر از کتاب برندارد و  در متن جامعه نباشد، نمیتوان او را پیرو قرآن نامید. در دنیای امروز چه باید کرد؟ واضح است. وظیفه ما کاستن از رنج دیگران تا حدی است که امکان داشته باشد و باید در این راه به هر اندازه که توان داشته باشیم بکوشیم. کاستن از رنج دیگران و کاستن از رنج  جهل و نادانی وخدمت به جامعه در راستای ارتقای علمی و ارتقای حس نوعدوستی از اهداف انبیاست.

از گذشته تا کنون اعمالی مانند اطعام فقرا یک عمل خیر و خداپسندانه محسوب میشده است، آیا از نگاه فقهی و دینی در جامعه امروز تلاش برای ترویج و اصلاح بعضی از رفتارها مثل استفاده از دوچرخه، حمایت از محیط زیست و آگاهسازی عمومی در حوزه سلامت میتوانند جزو امور خیر قرار بگیرند؟

بررسی رفتارهای خیرخواهانه نیازمند جریانشناسی است. اینکه گرایش مردم به رفتار خیرمندانه  تابع چه عواملی است نیاز به بررسی علمی دارد. طبیعی است  رفتار خیرخواهانه چون برآمده از فطرت بشری است، هیچ وقت خاموش نشده   و نخواهد شد. از نشاندن یک لبخند روی یک چهره رنجکشیده تا احداث بزرگترین مراکز درمانی، آموزشی و... نیاز فطری انسان است و بدون خدمت به دیگران آدمی به خمودی میگراید. چه کاری خیر است؟ تعریف خیر تا حدودی تابع زمان و تابع نیاز جامعه است. آیا تمام انفاقها در راستای نیاز جامعه بوده است؟ خیر. عمل صالح آن کاری است که نیاز  زمان را برطرف کند و مانعی را  از پیشبای عقل و دانش  بردارد. عمل خیرخواهانه  عملی است که ما را را از خودخواهی بیرون آورد. اگر رفتار هرچند به ظاهر خوب، ما را به فخر فروشی وادارد و دیگران را به بردگی و ذلت بکشاند، این رفتار به انسانیت ما نمیافزاید؛ پس رفتار خیرمندانه به صورت نیست.

 شما در کوچهپسکوچههای تنگ کاشان، در کنار ورودی خانهها به تختگاههایی برخورد میکنید. این تختگاهها که برای استراحت کوتاه رهگذران تعبیه شده، زمانی یک عمل صالح بوده است و اگر الآن انجام شود معلوم نیست عمل صالح باشد. در نتیجه گاهی عمل صالح مبتنی بر نیاز زمان است و نیاز زمان را اهل خرد تشخیص میدهند.

ما باورمان نشده که ایجاد فضای سبز، آبرسانی و خدمت به حیوانات جزئی از رفتار خیرخواهانه بشری است و به گونهای با سرنوشت ما انسانها گره خورده است؛ ولی همین رفتار به تخصص نیاز دارد. بعضی میگویند  این همه انسان رنجدیده را رها کنیم و به سراغ غیرانسانها برویم؟! یادمان باشد که وقتی زندگی شایسته و بایسته خواهیم داشت که همه موجودات را در آن دخیل ببینیم. وقتی به کل زمین و اهل زمین  فکر کنیم زندگی انسانی خواهد شد. وقتی  حقوق جامدات را به رسمیت بشناسیم، خاک را فرسایش ندهیم، آب را آلوده نکنیم و حیوانی را نیازاریم، زندگی در دامان مادر ما؛ یعنی زمین شیرین خواهد شد. به هر حال بعضی از نیازها فرازمانی و فرامکانی است و بعضی دیگر تابع زمان و مکان خاصی است.

یکی از دغدغههای همیشگی شما پیوند نخبگان با جامعه و ادای دین این گروه به مردم است، تشکلهای مردمنهاد خیریه در تحقق این امر چه نقشی ایفا میکنند؟

در طول تاریخ افراط و تفریطهایی در تعریف کار خیر وجود داشته است که وقفنامهها این را نشان میدهد. افراد آگاه باید نیازها را رصد کنند و خیرمندان را به آن مسیر دعوت و هدایت کنند. این رسالت بزرگ بر دوش علمای دینی، متولیان امور فرهنگی و مؤسسات خیریه است. اگر در امر معیشت افراط شود، از ارتقای عقل  و فرهنگ غفلت میشود و اگر صرفاً برای بخش فرهنگ هزینه شود، نتایج ضد فرهنگی به بار میآید. روشنفکران باید آن چیزی را که دیگران در آینه نمیبییند، در خشت ببینند و آگاهسازی کنند. افکار عمومی را آگاه کنند و پرسشگر باشند تا از برنامهها و طراحیهای درست غفلت نشود.

مؤسسات خیریه نباید فقط سراغ متمکنین مالی بروند؛ باید از عالمان کمک بگیرند و حتی بکوشند نخبگان را از این  بیتفاوتی خارج کنند. باید از نخبگان بخواهند که تجربههای بشری را در شناسایی نیازها و چگونگی انفاق و تحقق عدالت بیان کنند.

کاشان از دیرباز تا کنون به ظرفیت اجتماعی خود در حوزه خیرین افتخار میکند که باعث رقم خوردن اتفاقات خوبی در این شهر شده‌‌اند، در مقام یک فعال و مصلح اجتماعی اگر بنا باشد به این ظرفیت نگاهی انتقادی داشته باشید، انگشت تأکید بر چه نکاتی میگذارید؟

بدون آنکه بخواهم به جامعه امروزمان بدبینانه نگاه کنم باید بگویم که ما در یک دوره بسیار عجیبی زندگی میکنیم. بین جامعه ما و یک جامعه سالم فاصله زیادی وجود دارد. شعارهای پر زرق و برق برای عدالتخواهی میدهیم؛ ولی بزرگترین کاخها و بهترین اماکن تفریحی خصوصی را میسازیم و بر سردرش آیه «هذا من فضل ربی» را مینویسیم.

آیا فرصتها در اختیار همگان قرار دارد؟ آیا واقعاً توانمندان دیگران را در زندگی خود شریک میدانند؟ اگر چنین است پس چرا مؤسسات خیریه به سراغ خیرین میروند؟ اگر جامعه قرآنی باشد دارا به دنبال ندار میگردد. متمول باید بداند آنچه در اختیار دارد نتیجه تلاش دیگران هم هست؛ پس باید سهم دیگران را به جامعه بپردازد. همگان باید  به اندازه بهره خود از جامعه، در رفع نیازها بکوشند و به ادای دین خود فکر کنند.

 وقتی چیزی در اختیار شما قرار میگیرد، بخشی از آن متعلق به جامعه است؛ پس باید بگردی و ببینی کجا این سهم را هزینه کنی. کسی که   در مال، علم و... توانمند است نباید فراموش کند که مدیون  ضعیفان است.

شهرمان را برانداز کنیم. دو  نقطه شمال و جنوب  جغرافیای شهری را  مد نظر قرار دهیم. مرکز  شهر و حاشیههای شهر  را مطالعه کنیم. نسبت روستا و شهر را در نظر بگیریم. میتوانیم نابرابریها را ببینیم. بخشی از این عدم تعادل به وضعیت جغرافیایی و به امکانات طبیعی و خدادادی ارتباط دارد؛ اما حقیقت این است که علت این اختلاف طبقاتی فقط به امکانات طبیعی برنمیگردد. این نابرابریها و ظلمها به برنامهریزی و مدیران شهری و کشوری هم برمیگردد. وقتی مدیر شهر، مرکز شهر را زیبا و امکانات را در آن متمرکز میکند، معلوم است که در واقع مشغول ساخت یک تفکر و یک فرهنگ است. عدهای از سرناچاری به حاشیه شهر پناه میبرند؛ ولی مدیریت شهری حاشیهنشینی را نهادینه میکند. اینجاکار نخبگان آغاز میشود. اینان با پشتیبانی افکار عمومی نباید اجازه دهند مدیریت شهری کالبدی را تعریف کند که در بلندمدت منجر به بیعدالتی و تراکم ثروت وانباشت امکانات شهری در یک نقطه و به قیمت محرومیت نقاط دیگر تمام شود.

از نظر شما مؤسسات خیریه صرفاً نقش برآورده کردن بخشی از نیازها را دارند یا باید فراتر از آن عمل کنند؟

ضمن تمجید از خدماتی که مؤسسات خیریه ارائه میدهند باید به آسیبشناسی این خدمات هم پرداخت تا نقاط ضعف برطرف شود. مؤسسات خیریه باید به گسترش فرهنگ انفاق کمک کنند و انفاق به خوراک و پوشاک  خلاصه نمیشود. مؤسسات نباید فقط به کمکهای معیشتی بسنده کنند. رسالت بزرگ این مؤسسات آن است که پیوند  اعضای پیکر جامعه را گسترش دهند و فرهنگ انفاق را ارتقا بخشند.

مؤسسات خیریه نباید صرفاً رخنهپوش و پوششی برای نقاط ضعف دولت و حاکمیت  باشند.

مؤسسات خیریه باید همزمان با کمک به اقشار آسیبدیده، به آگاهسازی صنوف جامعه نسبت به حقوق خودشان کمک کنند. باید این گروهها به شکلی معقول متشکل شوند و برای هدایت قوانین و ساز و کارها مطالبهگری کنند. این نهادها نباید به تنهایی  بار دولت را به دوش بکشند. دولت موظف به ارائه خدمات است. مؤسسات باید از دولت حقخواهی کنند.

 این اتفاق خوبی نیست که خیریهها تشکیل شوند و دولتها با خیال راحت و به امید مؤسسات خیریه   به خواب روند. این اتفاق  موجب عقبافتادگی و تنبل شدن دولت و مجلس میشود. قرار نیست مؤسسات خیریه عاملی برای مسکوت نگه داشتن فریاد عدالتخواهانه مردم در برابر دولتها و ارگانهای ذیربط باشند. مؤسسات خیریه باید قوانین حمایتی  معطلمانده را پیگیری کنند. البته مؤسسات خیریه یار قابل اعتماد حکومت هستند؛ زیرا از متن مردم خیراندیش برآمدهاند.