آثار خیر و سنت وقف در ایران پیوندی عمیق با یکدیگر و سابقهای طولانی دارند. شواهد نشان میدهد که حداقل در ایران دوران اسلامی؛ در گذشتهای که هنوز ساز و کارهای اجتماعی و سازمانهای حکومتی به پیچیدگی و فراگیری امروز نبودند، وقف راهی مطمئن برای استمرار حیات آثاری بود که با هدف خدمت به مردم و کسب رضایت خدا پدید میآمدند. سنت وقف به دلیل تقدسی که داشت، ابزار قدرتمندی بود که دست طماعان را کوتاه میکرد و درج جمله «خلافکننده به لعنت خدا و نفرین رسول گرفتار شود» در پای وقفنامهها، توان بازدارندگی کافی را از تعدی داشت.
به همین دلیل امروز اکثر آثار عمومی تاریخی به جا مانده از گذشته در زمره موقوفات هم هستند. آثار خیر عمومی نظیر مسجد، مدرسه، حمام، آبانبار، بازارچه، تکیه و زیارتگاه متولیای داشت که یا از میان روحانیان و یا از بین ریشسفیدان محلی انتخاب میشدند. متولیها مسئولیت موقوفه و تمامی امور مربوط به آن را عهدهدار بودند و وظایف خود را در پایان عمر به فرزندان، بستگان یا اطرافیان مورد وثوقشان میسپردند.
گذشت زمان و گسترش جوامع باعث شد تا نیاز به ساز و کارهایی جدید احساس شود. دولت توانست با بوروکراسی نظاممند و گسترده خود مدیریت امور را به دست بگیرد. در ایران معاصر پسامشروطه که نخبگان و مردم شاهد هر ج و مر ج در سراسر کشور بودند، از وجود دولت مرکزی مقتدر و مسلط -که از زمان پهلوی آغاز شد_ استقبال میکردند. امور عامالمنفعه که در غیاب قوانین حکومتی کارآمد در راستای حفظ و حراست از اموال عمومی، در راه خدا وقف و به اشخاص متولی سپرده میشد، حالا به نام دولت (به نمایندگی از مردم) زده میشد و در اختیار ادارهها قرار میگرفت.
در این دوران معنای کار خیر و عامالمنفعه به نوعی عرفی و زمینی شد و با مفهوم توسعه درآمیخت. از این پس شکلگیری انجمنهایی منطقهای و محلی با هدف توسعه از طریق مشارکت اجتماعی و همینطور مطالبهگری از دولت پررنگ شد. گویی در زمانهای که همه چیز در قالب ساختـــــــــــارهای نوین جای میگرفت، مشارکت مردمی و امور خیریه هم نیاز به قالبی جدید داشت.
به استناد گزارشهای نشریه «عصر امید» در سالهای دهه 20، «انجمن کاشانیهای مقیم تهران» با هدف توسعه کاشان و آبادانی آن پدید میآید. هر یک از جلسات این انجمن در خانه یکی از کاشانیهای سرشناس ساکن تهران بر پا میشده است و اگرچه به طور بالقوه همه کاشانیها اجازه حضور در آن را داشتهاند؛ اما اعضای مؤثر و اصلی این نشستها اشخاصی بودهاند که به واسطه مکنت، نسبت و یا سمت خود، قدرت تأثیرگذاری بیشتری داشتهاند. اللهیار صالح، میرزا علینقی کاشانی، خلیل اخوان، محمود کیهان، نمایندگان وقت کاشان و نطنز در مجلس شورای ملی و دیگر صاحبنامان کاشانی از شرکتکنندگان این نشستها بودهاند. انجمن تهرانیهای مقیم کاشان بنا به مطالبات مردم شهر از بزرگان دیار خود و احساس کمبودهایی پدید آمد که کاشان را از عرش به فرش رسانده بود. باور عمومی بر این بود که کاشان خراب است و باید اقدام عاجلی صورت بگیرد. کاشانیها میخواستند هم خودشان برای خودشان کاری کنند و هم حقشان را از مزایای دولتی بگیرند.
مسئله بهداشت و درمان یکی از مهمترین محورهای مطالبهگری این انجمن بود. اعضای این محفل تلاش میکردند تا از یک سو با جلب کمکهای افراد توانمند و از سوی دیگر فشار بر دولت و چانهزنی با متولیان امر، زیرساختهای خدماتی و رفاهی را در کاشان مهیا سازند. کاشانیها که در آن سالها، تنها از بیمارستان موقوفه و نوبنیاد حاج محمدصادق نقوی برخوردار بودند، برای خرید دو دستگاه آمبولانس با مساعدت خیرین، جذب بودجه برای احداث درمانگاه شیر و خورشید و تکمیل بیمارستان اخوان، دایر کردن داروخانه شبانهروزی، رفع کمبود دارو و توجه به بهداشت عمومی از طریق تأمین آب نوشیدنی سالم، ساختن آبانبار و... اقدام کردند. این فعالیتها و موجهای مردمی برای اینکه کاشان شهری بهتر برای زندگی باشد، تا امروز هم ادامه یافته است.
مشارکت عمومی در توسعه و آبادانی کاشان سابقهای پیشینیتر هم دارد. بسیاری از آثار تاریخی باقیمانده در کاشان که امروز تحت عنوان میراث فرهنگی میشناسیم، بناهایی عمومی بودند که از سوی ثروتمندان شهر یا دولتمردان اعصار مختلف برای استفاده عمومی ساخته شدهاند. اگرچه بسیاری از آثار خیر در گذر زمان از دست رفتهاند؛ اما در گزارشهای تاریخی، میتوانیم ردپایی از سال و محل احداث و بانی آنها بیابیم. از مطالعه این روایتهای تاریخی چنین استنباط میشود که در غیاب دولت، تأمین بخش بزرگی از خدمات عمومی و زیرساختهای بهداشتی، آموزشی، دینی و... بر عهده خود مردم شهر بوده است.
این خیرخواهان را میتوان در دو دسته جای داد؛ گروه اول تجار و ثروتمندانی بودند که بر حسب درخواست عمومی و رفع نیازهای شخصی یا برای کسب رضایت الهی و بر جا گذاشتن نام نیک از خود؛ بخشی از سرمایهشان را به اموری نظیر احداث مسجد، حمام، آبانبار، حفر قنات و دیگر موارد اختصاص دادهاند. گروه دوم چهرههای بانفوذ و صاحبمنصبان حکومتی بودهاند که حین یا پس از دوران تصدیگری خود، دست به انجام دادن اعمال خیر و عمران و آبادانیهایی در زادگاه یا محل سکونت خود زدهاند. در این بین فرامینی هم از سوی شخص پادشاه برای تأمین بعضی از زیرساختها صادر میشد که بیشتر به امور کلان مثل بنای ساختمانهای مجلل و حکومتی، سدسازی و احداث کاروانسراهای بینراهی مرتبط بود.
متأسفانه اطلاعات تاریخی در حدی نیستند که جزئیات بیشتری از چگونگی این تصمیمات در اختیار ما بگذارند و بفهمیم میزان مشارکت، شیوه همکاری و سهم طبقات مختلف شهری در این رخدادها چگونه بوده است؛ اما خوشبختانه بعضی از شمارههای مطبوعات محلی و اعلانیههای عمومی کاشان باقی ماندهاند که تصویری روشنتر از چیستی مطالبات و نحوه مشارکت مردم در رفع نیازها و مطالباتشان را در دوران معاصر نشان میدهند؛ زمانی که خیلی هم از ما دور نیست، حدود هفتاد هشتاد سال پیش. بدیهی است که اگر کاشان نهادی نظاممند و متمرکز برای جمعآوری و نگهداری اسناد داشته باشد، به شناختی بهتر از گذشته خود و وضعیتی که امروز در آن قرار داریم، خواهیم رسید.
در سالیان اخیر آنچه که روزگاری انجمن کاشانیهای مقیم تهران به دنبالش بود، در هیبت چندین و چند تشکل و گروه بزرگ و کوچک در زمینههای خیریه، فرهنگی، عمرانی، دینی و اجتماعی پی گرفته میشوند. هر یک از این گروهها به سهم خود نقشی مؤثر در حرکت کاشان به سوی جلو دارند. خیرین در حوزههای مختلف به کار گرفته شدهاند: خیرین مدرسهساز، خرین نظام آموزش عالی (دانشگاه کاشان)، مجمع خیرین توسعه و عمران شهر، خیرین سلامت و.... با این وجود به نظر میرسد که از تمامی ظرفیت خیرین استفاده نمیشود و ظاهراً فقط کمکهای مالی مشمول کار خیر میشوند.
میشود گفت که این رویکرد اشتباه پیامد ناخواسته و ناخوشایند مسلط شدن دولت در 100 سال اخیر باشد. دولت که اختیار تمامی امور را در دست گرفته بود، سرمایه یا املاک را از شخص خیر میپذیرفت و به صلاحدید و سلیقه خود هزینه میکرد. این اتفاق پیامد دیگری هم داشت و آن معطوف شدن کارهای خیر و مشارکتی در راستای توسعه کالبدی بود. به عبارت دیگر ساختمان و زیرساخت پدید میآمد؛ اما ایده، فکر نو، فرهنگ مشورت و مشارکت نه.
در سالهای اخیر که دولت بنا به مشکلات اقتصادی و میل به سوی نظام اقتصادی لیبرالی، دست گروههای مردمنهاد را در فعالیتهای خیرخواهانه و مشارکتی بازتر گذاشته، فرصت خوبی پیشآمده است تا مفهوم مشارکت به شکلی کاملتر از گذشته نمود یابد و یک بازنگری در کژکارکردیهای ساز و کار موجود بشود. آیا خواهد شد کاشانیها اعم از مدیران، شهروندان، متخصصان، رسانهها، نخبگان، خیران و سازمانهای مردمنهاد به تفاهمی حداکثری درباره فرادروز کاشان برسند و با خرد جمعی گامهایی به سوی توسعه در همه وجوهش بردارند که کمترین تبعات ناخواسته را داشته باشد؟ شاید یک راه ممکن تقویت گروههای مردمنهاد و استفاده این تشکلها از ظرفیتهای فکری، تخصصی، اجرایی و مالی گروههای مختلف شهروندان باشد.